- تعویذ کردن(تَ نُ پَ تَ)
دعای دفع بلا کردن. حرز بستن. محفوظ کردن. در پناه قرار دادن. دعای دفع بلا قرار دادن:
از این دیو تعویذ کن خویشتن را
سخنهای صاحب جزیره خراسان.
ناصرخسرو.
تعویذ کند گیتی هر نامه که آن را
محمود براهیم بود بر سر عنوان.
مسعودسعد.
از زعفران روی من و مشک زلف دوست
تعویذ کرده ام، ز من آن دیواز این گریخت.
خاقانی.
و رجوع به تعویذشود
از این دیو تعویذ کن خویشتن را
سخنهای صاحب جزیره خراسان.
ناصرخسرو.
تعویذ کند گیتی هر نامه که آن را
محمود براهیم بود بر سر عنوان.
مسعودسعد.
از زعفران روی من و مشک زلف دوست
تعویذ کرده ام، ز من آن دیواز این گریخت.
خاقانی.
و رجوع به تعویذشود
